سیاستگذاری و چهارچوب فکری در بیان نظریه «فقیه غایب»
سیاستگذاری و چهارچوب فکری در بیان نظریه «فقیه غایب» روندی چندمرحلهای و بینرشتهای است که از طریق تلفیق مفاهیم نمادین، هنری، دینی و حقوقی، یک چارچوب جامع برای نقد ساختارهای موجود و ارائه راهکار تحولآفرین در نظام جمهوری اسلامی ایران رقم زده است. بهطور کلی میتوان این روند را در پنج محور کلیدی بررسی کرد:
سیاستگذاری از زمان ارائه مدل مفهومی «پرچمهای سیاه خراسان» تا تدوین کتاب «فقیه غایب»، یک مسیر تحولآفرین را رقم زده که میتوان اصول آن را بهصورت زیر خلاصه کرد:تلفیق چندرشتهای: ادغام مفاهیم هنری، دینی، حقوقی و سیاسی برای ارائه یک چارچوب جامع؛استفاده از نمادپردازی و هنر: بهرهگیری از خوشنویسی، طراحی نوین و نمادهای تاریخی بهمنظور ایجاد بیداری فرهنگی و معنوی؛رویکرد عملیاتی و اجرایی: تبدیل ایدههای نمادین به پروژههای ملموس مانند مجموعه قرآنیوم، احیای آثار مقدس و طرحهای معماری؛تحلیل و استدلال آکادمیک: بهرهگیری از منابع اصلی اسلامی و تحلیلهای حقوقی برای نقد ساختارهای موجود و ارائه راهکارهای اصلاحی؛ ایجاد نهادهای انتشاری و رسانهای: تأسیس انتشارات و پلتفرمهای خبری بهمنظور انتشار و بسط نظریه به صورت گسترده در جامعه؛تدوین اثر نهایی پژوهشی: انتشار کتاب «فقیه غایب» به عنوان مستند و نتیجه نهایی سیاستگذاری فکری، که جایگاه امام زمان را از منظر مشروعیت دینی و حقوقی مطرح میکند.این رویکرد چندبعدی، نشاندهنده یک سیاستگذاری استراتژیک و بلندمدت در بیان نظریه «فقیه غایب» است که از طریق مراحل نمادپردازی، اجرایی، حقوقی، انتشاری و پژوهشی به یک چارچوب علمی منسجم تبدیل شده و زمینه بحثهای عمیق در محافل دینی و سیاسی ایران را فراهم آورده است.